پیامبر فرمود: سیده زنان در زمان خودش مریم بنت عرمان بود، ولى دخترم فاطمه بانوى بانوان جهان و سرور زنهاى عالم از اولین و آخرین است . این فاطمه است که آنگاه که در محراب عبادت مى ایستد، هفتاد هزار فرشته مقرب بر او سلام و درود مى فرستند، و ندا مى کنند یا فاطمه ، خداى تعالى تو را از میان جمیع زنهاى عالم انتخاب کرد، و ترا از همه آلودگیها پاک و منزه گردانید. آنگاه رسول اکرم (ص ) رو به سوى على (ع ) کرد و فرمود: یا على (ع )، بدرستیکه فاطمه (ع )، پاره اى از تن و جان من است ، اوست نور چشم من ، و میوه قلب من ، آنچه زهراء(ع ) را ناپسند آید، مرا نیز ناپسند است ، و آنچه او را مسرور کند، مرا هم شاد و خرسند مى نماید، او نخستین کسى است که از خاندان من که به من خواهد پیوست ، یا على (ع )، بعد از من ، تا توانى به او نیکى کن ، سپس پیامبر اکرم (ص ) این چنین دعا نمودند: بارلاها، من تو را گواه مى گیرم ، که دوست مى دارم آن کسى را که اینان را دوست بدارد و دشمن مى دارم شخصى را که با اینان دشمنى کند، با هر کسى که با این چهر تن در جنگ باشد من نیز با او در ستیزم ، و هر فردى با اینان از در صلح و آشتى در آید، من هم با او در سلم و صفا خواهم بود.)) بار دیگر تکرار مى کنیم ، با در نظر گرفتن روایت شریفه مذکور، حضرت صدیقه سلام الله علیها به طور یقین صاحب ولایت کبرى است زیرا هرگز معقول نیست ، که دشمنى و یا دوستى با او همانند عدوات و یا محبت نسبت به پیامبر باشد و آنچه فاطمه (ع ) را غمگین و یا مسرور مى گرداند، حضرت رسول (ص ) را نیز محزون و یا شد نماید، ولى او صاحب مقام ولایت نباشد. و اگر حضرت صدیقه سلام الله علیها در ولایت ، در عصمت ، و در جمیع حالاتش ردیف پدر و همسر و دو فرزندش حسنین نمى بود، هرگز پیامبر اکرم (ص ) مطالب مذکور را بیان نمى کرد. رسول خدا(ص ) که سخن بى حساب و گزاف و بیهوده نمى گوید، تمام گفتارش ((ما ینطق عن الهوى ، ان هوالاوحى یوحى )) است ، آنچه مى گوید وحى الهى است ، آنهم در مقامى که خدا را شاهد سخنان خود قرار مى دهد.